صدور احکام فعالان حقوق زن در گیلان

صدور احکام فعالان حقوق زن در گیلان
در خبرها آمده است: «شعبه ۳ دادگاه انقلاب رشت زهره دادرس، فعال حقوق زنان را به اتهام تشکیل گروه غیر قانونی به ۶ سال و یک روز حبس و به اتهام اجتماع و تبانی برای برهم زدن امنیت کشور به ۳ سال و ۶ ماه و یک روز حبس تعزیری محکوم کرده است. همچنین فروغ سمیع‌نیا ، سارا جهانی، متین یزدانی، یاسمین حشدری، شیوا شاه‌سیا، نگین رضایی، زهرا دادرس و آزاده چاوشیان به اتهام اجتماع و تبانی، هر کدام به ۳ سال و ۶ ماه و یک روز حبس و به اتهام عضویت در گروه غیر قانونی هر کدام به ۲ سال و ۷ ماه و ۱۶ روز حبس تعزیری محکوم شدند. این دادگاه همچنین جلوه جواهری و هومن طاهری را به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم کرده است». یعنی ۱۱ تن از کنشگران جنبش زنان مجموعا به بیش از ۶۰ سال حبس محکوم شده‌اند.
در ایران صدور حکم‌هایی چنین نه موجب شگفتی کسی می‌شود، نه مایه‌ی هراس. حالی که بیان‌گر سرکوبی مزمن و عمیق است. این جامعه‌ای است که دهه‌ی خون‌بار ۶۰ را پشت سر گذاشته و شاهد بوده است که چگونه فرزندانش، در قد و قامت جوان و نوجوان، حتی برای خواندن و نگه داشتن نشریه یا هواداری از فلان سازمان سیاسی اعدام شده‌اند؛ شاهد مقابله‌ی خونین حاکمیت حتی با اعتراض‌های ساده و مسالمت‌آمیزش بوده است؛ دهه‌ها به چشم خود دیده است که حکم هزاران سال حبس به انبوه هر دم فزاینده‌ی منتقدان و معترضان و مخالفان تحمیل شده است؛ می‌داند این رویه‌ای تازه در حیات حاکمیت نیست بل چهل و چند سال است که ادامه دارد. پس شگفتی برای چه؟ شگفتی زمانی دست می‌دهد که واقعه‌ای فراتر از تجربه‌ها رخ می‌دهد و با سطح انتظارات مردم منطبق نیست. انتظار مردم از حاکمان اما دیگر منطبق با واقعیت آنان شده است؛ منطبق بر حقیقت وجودی سرکوبگران. تغییر انتظارات، بخشی از تغییر در روان اجتماعی مردم است از این رو محاکماتی نظیر آنچه به تازگی در گیلان انجام شده کسی را به حیرت نمی‌اندازد. اگر چیزی در این میان مایه‌ی شگفتی (به ویژه نزد حاکمان) است پاپس نکشیدن جنبش اعتراضی از خواسته‌هایش است؛ سرکوب‌هایی چنان بی‌رحمانه لابد باید سکون و سکوتی با خود می‌آورد؛ اما نیاورد! واقعی شدن انتطارات لابد باید هراس می‌آورد؛ اما نیاورد! ترس و سکون نیاورد یک نمودش همین صدور حکم بیش از ۶۰ سال زندان برای یازده تن از کنشگران جنبش زنان در گیلان است. این گونه محاکمه‌ها در یک سال‌و نیم اخیر افزایش چشمگیر داشته است و پس از این نیز ادامه خواهد داشت. سبب این افزایش نیز چیزی نیست جز جنبش «زن، زندگی، آزادی» که هنوز زیر پوست جامعه جریان و غلیان دارد؛ چیزی نیست جز آن که مردم همچنان به اشکال مختلف از حق آزادی بیان خود دفاع می‌کنند. این یازده تن بخشی از جنبشی هستند که صدهزاران «مادر قمی» را، ناشناس، در خود جای داده است و در میان دارد. هم از این رو است که ناشگفتی به معنای بی‌اعتنایی نیست و کنشگران «محکوم»شده زیر چتر حمایت مردم قرار خواهند گرفت.
این بازداشت‌ها، محاکمه‌ها و صدور حکم‌های ظالمانه بخشی از سرکوب هر روزه‌ است؛ اما با وجود رنج‌ها و ستم‌هایی که بر فعالان عرصه‌های گوناگون و خانواده‌هایشان تحمیل می‌کند قادر نیست جلوی عزم مردمی را بگیرد که اراده کرده‌اند از حق آزادی بیان خود، از حق خود در بازتعریف سرنوشتشان استفاده کنند.






پست های مرتبط