سیمین_بهبهانی ؛ شاعر عشق و آزادی

 سیمین_بهبهانی ؛ شاعر عشق و آزادی

یاد
از رفتگان کانون

#سیمین_بهبهانی ؛ شاعر عشق و آزادی

هفت سال پیش، در بیست و هشتم مرداد ۱۳۹۳، #کانون_نویسندگان_ایران یکی از برجسته‌ترین اعضای خود، و ادبیات فارسی یکی از پرآوازه‌ترین شاعران خود را از دست داد. او شاعر مردم، شاعر عشق و آزادی بود. از پیشگامان شیوه‌ای نو در غزل فارسی بود. شعرش آیینه‌ی رنج‌های فراوان وُ شادی‌های اندک ِ مردم روزگار ما بود. تاریخ‌نگاری معاصر ما وامدار شعر او خواهد بود در روایت آنچه بر این سرزمین و مردمانش رفته است؛ از جمعه‌ی سیاه، اعتصاب مطبوعات، آزادی زندانیان سیاسی، رو‌زهای تب‌آلود انقلاب، سال‌های سیاه خشونت و سرکوب در دهه‌ی شصت، جنگ‌، سرکوب و کشتار دگراندیشان، قتل‌های سیاسی زنجیره‌ای و … تا بدانجا که بغض در گلو می‌گوید:
«دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من»

غزل درخشان «و نگاه کن» را با یاد او می‌خوانیم:

و نگاه کن
(آیا نمی‌نگرند به شتر که چگونه آفریده شد)

و نگاه کن به شتر، آری
که چگونه ساخته شد، باری
نه ز آب و گِل که سرشتندش
ز سراب و حوصله پنداری
و سراب را همه می‌دانی
که چگونه دیده فریب آمد
و سراب هیچ نمی‌داند
که چگونه حوصله می‌آری
و چگونه حوصله می‌آری
به عطش، به شن، به نمکزاران
و حضور گستره را دیدن
به نگاهی از سر بیزاری
و نگاه کن که نگاه اینجا
ز شیار شوره نشان دارد
چو خطوط خشک پس از اشکی
که به گونه‌هات شود جاری
و به اشک بین که تهی کردت
ز هر آنچه مایه‌ی آگاهی
و تو این تهی شده را باید
ز کدام هیچ بینباری
و در این تهی شده می‌بینی
هَیَمان ِ اشتر عطشان را
که جنون برآمده با صبرش
نرود سبک به گرانباری
و جنون دو نیشه‌ی رخشان شد
به صف خشونت دندان‌ها
که ز صبر کینه به بار آید
که ز کینه زخم شود کاری
و نگاه کن که به کین‌توزی
رگ ساربان زده با دندان
ز سراب حوصله تنگ آمد
و نگاه کن به شتر باری…

(سیمین بهبهانی، اردیبهشت ۱۳۶۴)

پست های مرتبط

دیدگاه ثبت کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *